بانــــوی بی قرار

دوستـــم داشته باش اندکی ولی طولانی!

بانــــوی بی قرار

دوستـــم داشته باش اندکی ولی طولانی!

ارثیه ما.....

سلام خوبین؟من که اصلاحالم خوب نیست چون امروزساعت۱۰ قراریه اتفاقی مهم توزندگیم بیفته ازدیدگاه بعضی یااین اتفاق خوب نیست ولی دربدترین شرایط این بهترین راه حله واسم دعاکنید....دیشب یه لحظه دیدیم سالنامه امسالم تواتاق ولی توش هیچی ننوشته بودم .فقط یه عکس .یه برگ ازمایش بایه ورق مچاله شده توش بودکه این متن وتوش نوشته بودم من که خیلی خوشم اومدنمیدونم نویسندش کیه ولی خیلی واسم جالب بوددوست داشم شماهم بخونین ونظرتونوبنویسین... 

  

زندگی ماتکه استخوانی بودکه کنیزک آش پزخانه به توله سگی بخشیدوازمیان رشته های پی وچربی ای به روی ان ماسیده بود.کرم های ریزوچاقی به بیرون می لولیدن. 

ان گاه مازوزه ای کوتاه وخسته سردادیم وزبان برآن کشیدیم وتلخی وتعفن آن رالحظه لحظه فرودادیم. 

ای کاش ماده.رحمی پربارنبودکه ازهرگوشه اش من ی زاده شود. 

ای کاش معیارزنده بودن رشدسلول های جسم نبود. 

ایکاش نر.به جای مرز.آزادی راآموخته بودتازندگی .به ما.به ارث می رسید. 

تاتوله های امروزمی دانستندرهایی چیست.فریادچیست.زبان چیست.زنده بودن چیست!!

نظرات 25 + ارسال نظر
آدمک پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://adamaka.blogsky.com

پس امروز نمی تونیم با هم باشیم ....
امیدوارم همه چیز اونطوری که دلت می خواد جلو بره واست دعا می کنم .قوی باش

این متن واقعا زیباست خیلی خوشم اومد و لذت بردم خیلی زیاد زیاد زیاد

آدمک پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

دلم همچون پرنده ای که آوای آشنایش را می شنود
بیقرار خود را به قفسش می زند و من به دو دست قفسش را می فشرم تا نگهش دارم ....

بلوط پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام مهربون
برات آرزوی موفقیت و خشنود دارم و امیدوارم روزهای سخت زندگیت رو همیشه با موفقیت سپری کنی..

اما دلم میخواد این رو هم بگم که زندگی همیشه اونی نیست که ما می اندیشیم چون به غیر از ما خیلی های دیگه تو این دنیا زندگی میکنن و به اندازه ما حق زندگی کردن دارند - نمی دونم چی شد اینو گفتم!

آنانکه زندگی را دسته ای از گلهای سرخ میدانند مدام از خارهای آن شکایت دارند

خشنود باشی

محمد پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.toxic.persianblog.ir

الهی مگه چی شده؟ عزیزم؟ بهم بزنگ ببینم چی شده؟

امیر پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://my4divari.blogsky.com

سلام . امیدوارم این اتفاقی که قراره برات بیافته در آخر به نفعت باشه . انشااله حالت زودتر خوب بشه

سعیده پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://basaeideh.blogfa.com

سلام . ممنون دوست خوب من. برات دعا می کنم که اتفاق مهم زندگیت به نفعت باشه و خوشایند.
ارثیه ما از زندگی همین بود می سوزیم و می سازیم

سعیده پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://basaeideh.blogfa.com

چه آرزوی خوبیه که گفتی "کاش بالا می رفتم انقدرکه می توانستم ببینم این جا کجاست!!"

(((پیشنهاد بی شرمانه))) پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ http://hani1917.blogfa.com

چقدر زیبا و دلشون بود این متن...................و ای کاشهای تو زیباتر.................لذت بردم خانمی........

ابوذر پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://ashe.blogfa.com/

" ای کاش معیارزنده بودن رشدسلول های جسم نبود. "

نمی دونم چه اتفاقی قراره بیفته
اما هرچی که باشه از « زندگی » مهم تر نیست
آرزو میکنم که تا هستی ، باشی

گیلاس پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

سلام امی جونمگیلاس وبلاگشو بستولی دوباله بعد امتحانم یکی دیگه میسازم.دلم بلات تنگ میشهمیام بهت سر میزنم.

شیرین و فرهاد پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ب.ظ

رهایی همون در بند بودن ...
فریاد همون سکوت...
زبان همون نیش مار...
زنده بودن همون بوی تعفن دادن...
جالب بود
کاش...

شیرین و فرهاد پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ب.ظ

رهایی همون در بند بودن ...
فریاد همون سکوت...
زبان همون نیش مار...
زنده بودن همون بوی تعفن دادن...
جالب بود
کاش...

محمد سمیر جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://mohamadsamir.blogfa.com

سلام امی جان خوشحالم که مطالبم به دردت خورد.در ضمن خبر اون اتفاق رو هم بهم بده.هر مطلب یا موضوعی هم خواستی بگو به صورت اضطراری برات آپ میکنم....

محمد سمیر جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ب.ظ http://mohamadsamir.blogfa.com

نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا !! شاید خطا کردم
و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا ؟! تا کی ؟! برای چه ؟!
ولی رفتی ...
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد ...

mamad hosseini جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ب.ظ http://kochil.persianblog.ir/

آرمین شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ http://ghorobesarnevesht.persianblog.ir

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کین دم که فرو برم برارم یا نه . . .

mamad hosseini شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ http://kochil.persianblog.ir/

به سادگی آپ شدم [گل]

محمد شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.toxic.persianblog.ir

امی چرا اپ نمی کنی؟ نگرانتم؟ چی شده؟
اپم بیا!

mehdi شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://mjb10.persianblog.ir

د ی ا ر شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ب.ظ http://diarkhaamoush.persianblog.ir

ای کاش معیارزنده بودن رشدسلولهای جسم نبود
ارثیه...
ازادی...
وازادی عشقی است که مانند ندارد
ومثل اتشفشان خاموشی باشد که فورانی نداشته باشد اما همان اتشفشان است
زیبا بود
موفق باشید

مطلقه موفرفری شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ http://manmarjanam.persianblog.ir

دیوونه دیوونه دیوونه دیگه نبینم از این چیزا مینویسی ها نا امید نباش درست می شه همه چییییییییییییییییییییییییز

بلوط یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام مهربون
مرا گرم کن
و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد ، آن وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد

به روزم و در انتظار حضورتان - خرسند باشی

علی اهواز یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:13 ب.ظ

همینجوری

آب تنی جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ http://abtani.persianblog.ir

از دست ای کاش های خودم هم خسته شده ام...

محمدرضانصر سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:38 ب.ظ http://farei-behesht.blogfa.com

سلام بر دوست سراسر احساس
امروز فرصت شد تمام وبتون رو زیرو رو کنم.ازمطالب خوبی پر بود.منو یاد هنر مند فقید.حسین انداختید.اگه نوشته ها مال خودتون باشه که حتما هست چون که برام تازه بود باید بگم قلم روانی داری
فقط.رنگ امیدش کمرنگ بود. شما که اینقدر خوب مینویسی.شاد تر بنویس.یه جوابیه تقدیمت می کنمبرای مردها.از کارهای خودمه البته چند بیت
خداوندا مرا مرد آفریدی
درون سینه ام درد آفریدی

دراین عالم که هر موجود پاک است
همان کس که خطا کرد آفریدی

چه میشد گر همه یکرنگ بودند
کنارسبزها زرد آفریدی

اگر چه عاشقان شادند« والله»
مرا غمگین ترین فرد آفریدی
بدرود....موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد